آنها بر این باورند که در ۲ سال گذشته رویکرد آمریکا به موضوع گفتوگوی اروپا با ایران تغییر کرده است.
آمریکا ابتدا تأکید داشت چنانچه مذاکرات پیشرفت داشته باشد در آن شرکت میکند، اما با وجود اینکه این پیشرفت از نگاه آنها حاصل نشد، واشنگتن فعالانه وارد عرصه تلاشهای دیپلماتیک شد و در مذاکرات نیز حضور یافت.
این رویکرد در شرایطی اتخاذ شد که از گوشه و کنار، زمزمههایی مبنی بر تمایل واشنگتن به ایجاد دفتر حفاظت منافع در تهران به گوش میرسد.
پس از انتخابات کنگره در سال ۲۰۰۶ که با شکست جمهوریخواهان همراه بود، ایالات متحده با تغییرات بنیادینی در برخی سیاستهای کلیدی خود در قبال منازعه اعراب و اسرائیل، موضوع هستهای کرهشمالی و ایران مواجه شده است.
این در حالی است که واشنگتن همواره مدعی بوده است سیاستهایش تغییر نکرده است؛ و جالب آنکه از زمان روی کار آمدن جورج بوش در کاخسفید تا کنون بسیاری از نومحافظهکاران افراطی مانند دونالد رامسفلد و جان بولتون از سمتهای خود کنار گذاشته شده و افراد متعادلتری جایگزین آنها شدهاند؛
مرکز ثقل تصمیمگیریها به تدریج از دیک چنی به سمت رایس و گیتس تغییر یافته است و زمانی که رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و همکاران وی از احتمال حمله نظامی به ایران سخن میگویند، میدانند که در شرایط کنونی و با توجه به اوضاع نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان، این موضوع تنها در حد تئوری و نظریه مطرح است.
همین تغییرات است که موجب شده نومحافظهکاران افراطی در واشنگتن، از رویکرد عملگرایانه کاخسفید خشمگین شوند و دولت جورج بوش را از کار افتاده بدانند.
در سالهای اخیر، همواره از احتمال جنگ با ایران سخن به میان آمده است، اما بهنظر میرسد تمامی هشدارها و پیشبینیهای مطرحشده یک نقطه مشترک داشتهاند: هیچکدام به وقوع نپیوستهاند.
شاید اکنون زمانی است که باید با مقیاسهای واقعبینانه به سیاستهای واشنگتن نگریست.
* تحلیلگر مسائل ایران در شورای امنیت ملی آمریکا
www.antiwar.com
ترجمه: محسن پیریایی